نقش عادات درزندگی موفق
تهیه سرکارخانم مرادی
دوستان سلام
امیدوارم سال نو را با خوشی وخرمی اغاز کنید و در این سال بتوانید راه خود را بیابید
گفتم راه خود را بیابید نگفتم موفق یا پیروز باشید چرا؟
چون شما فرزندان نسلی هستید که هر چه که انتخاب کنید به ان میرسید خیلی هم با سربلند ی
پس هم موفقید هم پیروز.چند نفر ازشما الان در بازیهای انلاین خود در level بالا هستید؟
ویا در یادگیری مطالبی که دوستشان دارید چقدر سریع هستید؟وخیلی از موفقیتهای دیگر که انتخاب شماست.
پس شما هم موفقید هم پیروز فقط باید انتخاب کنید وبخواهید.
اگر این جزوه را بخوانید حداقل میتوانید خود را بشناسید و در یابید که شما جز چه گروه هستید؟
نوجوانی با عادتهای خوب وبه طبع ان انسانی موفق؟ ویا نو جوانی که ........
امیدوارم همه ی شما جزکسانی باشید که عادت ورزی خوب دارند. اگه چند درصدی هم این گونه نباشید فقط با انتخاب یک مسیر ، تغییر عادت را در خود بوجود اورید
این جزوه یک فصل از کتاب "هفت قدم در راه موفقیت نوجوانان" میباشد اگر بعد از خواندن این جزوه
خواهان دانستن بقیه مطالب موجود در کتاب بودید میتوانید به مدرسه خود اطلاع داده تا برایتان تهیه شود.
این کتاب از جمله موفقترین کتابهای تاثیر گذار بر موفقیت نوجوانان بوده ومیتواند به شما در راه رسیدن
به اهدافتان یاری رساند.
وارد عادت شو
آنها تو را میسازند یا میشکنند
بسیاری از نوجوانان کتاب میخوانند ولی من یکی، از آنها نبودم (هر چند که بعضی از خلاصههای کتابها را میخواندم). پس اگر شما مثل من هستید ممکن است آماده باشید تا این جزوه را در قفسهی کتاب خانه قرار دهید و تا پایان تعطیلات نوروز به آن دست نزنید ولی قبل از آن که این کار را به انجام برسانید، گوش کنید من چه میگویم. اگر قول بدهید که این جزوه را بخوانید به شما قول میدهم که از آن، یک ماجرای هیجانآور بسازم. در حقیقت سعی خود را کرده ام که این جزوه را به یک تفریح تبدیل کنم، آیا شما سعی خود را میکنید؟ قبول؟ خوب پس قبول!
حالا بر میگردیم به جزوه. این جزوه بر اساس کتابی دیگر ی به نام «هفت عادت مشابه مردم خوش حال و موفق دنیا» که استفان آر. کاوی سالهای پیش نوشته است تهیه شده.
کتاب نام برده به طرز شگفتانگیزی به یکی از پر فروشترین کتابهای زمان تبدیل شد، و البته او بسیاری از موفقیتهای خویش را مدیون فرزندانش بود. میدانید چرا؟ آخر آنها موشهای آزمایشگاهی او بودند. او تمام آزمایشهای روان شناسانهاش را روی آنها امتحان میکرد.
حال من برای چه این جزوه را تهیه کردم؟ من به این دلیل این جزوه را تهیه کردم چون میبینم، زندگی برای نوجوانها دیگر یک زمین بازی نیست، بلکه یک جنگل است و اگر من کار تهیه این جزوه را درست انجام داده باشم، در آن صورت این جزوه میتواند مانند یک قطب نما شما را در این راه به جلو براند. من هر چند که یک نوجوان بازنشستهام! با این حال یادم است که وقتی یکی از شماها بودم، وضعم چگونه بود. میتوانم قسم بخورم بیشتر اوقات سوار یک ترن هوایی احساسی بودم. وقتی به آن موقع نگاه میکنم شگفت زده میشوم که چگونه به زحمت نجات یافتم.
گمان میکنم بعضی از سختیهایی که نوجوانان با من در میان گذاشتهاند برای شما هم آشنا باشد :
«کارهای زیادی است که باید در فرصت کم انجام داد. من مدرسه، درس، مشق، کار، دوستان، مهمانیها، و مهمتر از همه خانواده را دارم که باید به همهی آنها رسیدگی کنم. من خیلی تحت فشار قرار دادم! کمک!»
«وقتی که با بقیه جور نیستم چه طور میتوانم احساس خوبی دربارهی خودم داشته باشم؟ هر جا نگاه میکنم به من یادآوری میشود که فرد دیگری از تو؛ باهوشتر، و یا معروفتر است. نمیتوانم فکر نکنم که اگر لباس، شخصیت آن پسر راداشتم، آن موقع میتوانستم خوش حال باشم.»
«احساس میکنم که زندگی را نمیتوان کنترل کرد.»
«خانوادهام یک بدبختی برای من است. اگر میتوانستم مادر و پدرم را از دوشم بردارم ممکن بود، بتوانم زندگیام را ادامه دهم... به نظر میآید همهاش در حال غرزدن هستند و من هیچ وقت نمیتوانم آنها را از خود راضی کنم.»
«میدانم طوری زندگی میکنم که نباید آن گونه باشد. من همه کاری میکنم؛ که خوب باشم. ولی وقتی که با دوستانم هستم خودم را میبازم و هر کاری که دیگران میکنند من هم انجام میدهم.»
«یک روش دیگری را شروع کردهام. فکر میکنم پنجمین باری است که تصمیم گرفتهام بهتر شوم. واقعاً دوست دارم که تغییر کنم ولی نظم و ترتیب لازم برای پیگیری آن را ندارم. هر بار که روش جدیدی را شروع میکنم نسبت به اجرای کامل آن امید زیادی دارم ولی معمولاً بعد از مدت کوتاهی رهایش میکنم و سپس احساس خیلی بدی پیدا میکنم.»
«در مدرسه کارم خوب پیش نمیرود. اگر نمرههایم خوب نشود هیچ وقت نمیتوانم به دانشگاه بروم.»
«من دمدمی هستم و معمولاً عصبی میشوم، نمیدانم چه کار کنم.»
این مشکلات واقعی هستند و باید با آن کنار بیایید چون نمیتوانید نور زندگی را خاموش کنید. از طرفی من هم سعی نمیکنم بیشتر از این به آنها بپردازم.
در مقابل، من به شما دستهای ابزار کار میدهم تا کمک کند که با زندگی واقعی کنار بیایید. اما این ابزارها چه هستند؟ این ابزارها عبارتاند از هفت روش خوب برای کامیابی جوانان و به عبارتی دیگر هفت خصلت که نوجوانان خوش حال و موفق دنیا با هم اشتراک دارند. لابد دارید فکر میکنید که این هفت خاصیت چه هستند؟ بهتر است شما را بیش از این منتظر جواب نگذارم. به طور مختصر آنها عبارتاند از :
هفت عادت مشترک نوجوانهای موفق سراسر دنیا
¨ قدم اول : مسئول باشید.
مسئولیت زندگیتان را به عهده بگیرید.
¨ قدم دوم : اول و آخر هر کاری را بررسی کنید.
در اول و آخر هر کاری، آن را در ذهن خود بررسی نمایید و مأموریتها و اهداف زندگیتان را مشخص کنید.
¨ قدم سوم : امور مهم را در اولویت قرار دهید.
به ترتیب ارجحیت، کارهای مهم را اول انجام دهید.
¨ قدم چهارم : تساوی جویانه فکر کنید.
فکر کنید که همه میتوانند برنده باشند.
¨ قدم پنجم : ابتدا سعی کنید دیگران را درک کنید سپس دیگران شما را درک کنند.
به حرف مردم صادقانه گوش دهید.
¨ قدم ششم : همکاری داشته باشید.
برای دستاورد بهتر، با دیگران همکاری کنید.
¨ قدم هفتم : اره را تیز کنید (به خود استراحت دهید).
پیوسته تجدید قوا کنید.
خصلتها بر روی یک دیگر ساخته میشوند. قدمهای اول، دوم و سوم با تسلط بر نفس سر و کار دارند، بدین جهت به آن «پیروزی خصوصی» میگوییم و قدمهای چهارم، پنجم و ششم با روابط و همکاری سر و کار دارند که آن را «پیروزی عمومی» مینامیم. شما قبل از آن که یک بازی کن خوب تیمی باشید باید ابتدا اعمال مشخص خود را جمع بندی کنید.
به خاطر همین است که میبینید پیروزی خصوصی قبل از پیروزی عمومی میآید. آخرین قدم یعنی قدم هفتم، برای تجدید قواست و تمام قدمهای دیگر از این یک قدم تغذیه میکنند.
آیا این قدمها آسان به نظر نمیآیند؟ فقط صبر کنید و ببینید که این قدمها و خصلتها چه قدر میتوانند قدرتمند باشند! یک راه عادی برای پی بردن به این خصلتها این است که بفهمیم، آنها چه چیزی نیستند. متضاد این خصلتها عبارتاند از :
هفت عادت مشترک نوجوانهای ناموفق سراسر دنیا
¨ قدم اول :
فرافکنی کنید.
تمام مسائل و مشکلاتتان را تقصیر پدر و مادرتان، معلم ، همسایه، دوستانتان و دیگران بیندازید. یک قربانی باشید. مسئولیت زندگیتان را به عهده نگیرید. مانند یک حیوان برخورد کنید. اگر گرسنهاید بخورید. اگر کسی بر سرتان داد زد بر سرش داد بزنید. وقتی که دوست دارید کاری انجام دهید و میدانید کار بدی است باز هم آن کار را انجام دهید.
¨ قدم دوم :
هر کاری را بدون فکر کردن دربارهی اول و آخر آن، انجام دهید.
برنامهریزی نداشته باشید. از اهداف به شدت دوری کنید و هیچ وقت دربارهی فردا نیندیشید. اصلاً برای چه دربارهی انجام آیندهی کارهایتان غصه بخورید؟ فقط برای این ثانیه زندگی کنید. بخوابید. وقتتان را هدر دهید و به مهمانیتان ادامه دهید زیرا فردا شاید برای لذت بردن دیر باشد!!
¨ قدم سوم :
چیزهای اول را آخر قرار دهید.
هر چه در زندگیتان مهم است انجام ندهید تا به اندازهی کافی وقت برای دیدن فیلم و برنامههای تکراری، مکالمهی پایان ناپذیر تلفنی، گشتن در شبکههای اینترنت و بازی های رایانه ای داشته باشید. همیشه تکالیفتان را به فردا موکول کنید. همیشه مطمئن شوید که کارهای بیاهمیت قبل از کارهای مهم انجام شوند.
¨ قدم چهارم :
به برد و باخت فکر کنید.
زندگی را یک رقابت شرورانه ببینید. هم کلاسی شما سعی دارد شما را بگیرد پس به جای دویدن به جلو، به عقب برگردید و خودتان را زودتر به او برسانید و جلوی او را بگیرید. هیچ وقت نگذارید کسی در چیزی موفق شود، زیرا اگر آنها ببرند شما میبازید. وقتی هم که به نظر میرسد شما خواهید باخت، حتماً آن برنده را نیز با خود به پایین بکشید.
¨ قدم پنجم :
ابتدا سعی کنید درک شوید و سپس وانمود کنید که دیگران را درک میکنید.
شما با یک دهان آفریده شدهاید پس از آن استفاده کنید. با آسودگی خاطر، زیاد حرف بزنید. همیشه اول، داستان خود را اظهار کنید و موقعی که کاملاً مطمئن شدید همه از نظرات شما آگاه شدند، بعد به وسیلهی تکان دادن سر و گفتن «آهان» وانمود کنید که در حال گوش کردن هستید و یا اگر واقعاً نظر آنها را میخواهید، ازشان میپرسید.
¨ قدم ششم :
همکاری نکنید.
بیایید بپذیریم که دیگران به خاطر این که با شما فرق میکنند، بنابراین عجیب و غریب هستند. پس برای چه سعی کنید با آنها همراه شوید؟ همکاری برای بچههای به قول بعضیها خرخوان است. شما همیشه بهترین نظرها و ایدهها را دارید. پس بهتر است همه چیز را خود به تنهایی انجام دهید. جزیرهی خودتان باشید واز علم وتجربیات دیگران استفاده نکنید.
¨ قدم هفتم :
خودتان را خسته کنید.
آن قدر با زندگی درگیر شوید که هیچ وقت فرصت نکنید خودتان را شاداب و تازه کنید و یا بهبود یابید. هیچ وقت مطالعه نکنید. چیز جدیدی یاد نگیرید. از تمرین مانند یک آفت دوری کنید و از چیزهایی مانند کتابهای خوب، طبیعت و یا هر چیزی که ممکن است شما را به هیجان بیاورد فاصله بگیرید.
همان طور که میبینید عادتهایی که در بالا ذکر شد دستورالعملهایی برای بدبختی هستند. هر چند که بسیاری از ما و از جمله خودم به آنها روی میآوردم( فقط با یک تفاوت که به علم وتجربه دیگران احترام میگذاشتم یعنی به حرف بزرگترها گوش میکردم وهمین نجاتم داد) و به همین دلیل چیز عجیبی نیست که زندگی، بعضی از اوقات میتواند خیلی بد باشد.
عادتها واقعاً چه هستند؟
عادتها همان کارهایی هستند که ما مرتباً انجام میدهیم ولی بیشتر اوقات به سختی متوجه دارا بودن آنها هستیم. عادتها یک موضوع یا امر خود به خودی هستند.
¨ بعضی از عادتهای خوب عبارتاند از :
· ورزش کردن مرتب و منظم
· از پیش برنامهریزی کردن
· به دیگران احترام گذاشتن
بعضی از عادتهای بد عبارتاند از :
· منفی فکر کردن
· احساس پستی و حقارت
· توهین به دیگران
¨ بعضی عادتها اصلاً اهمیت ندارند مثل :
· دوش گرفتن در شب
· خوردن ماست به وسیلهی چنگال
· خواندن مجله از آخر به اول
عادتهای ما به چگونه بودن آنها بستگی دارد. یا ما را میشکنند یا میسازند. در واقع انها چیزیهای هستند که به طور مرتب انجام میدهیم. همان طور که ساموئل اسمایلز میگوید :
فکری بکار و عملی درو کن؛
عادتی بکار و شخصیتی دروکن؛
شخصیتی بکار و سرنوشتی دروکن.
خوش بختانه شما قویتر از عادتهایتان هستید. به همین دلیل میتوانید عوضشان کنید. مثلاً سعی کنید دست به سینه بایستید. حالا سعی کنید کار بالعکس انجام دهید (یعنی دستی که رو قرار دارد زیر، و دستی را که زیر قرار دارد، رو بگذارید). چه احساسی میکنید؟ احساس عجیبی میکنید. آیا چنین نیست؟ ولی اگر این کار را به مدت سی روز پشت سر هم انجام دهید آن وقت، دیگر احساس عجیبی نخواهید کرد. حتی لازم نیست به آن فکر کنید. بدین گونه شما وارد عادت میشوید.
در هر زمانی شما میتوانید خود را در آیینه نگاه کنید و بگویید: «هی، من برای خودم آن چیز را دوست ندارم و نمیپسندم.» و هم چنین میتوانید یک عادت بد را با یک عادت خوب عوض کنید. این کار همیشه آسان نیست ولی ممکن هست.
همهی نظریات موجود در اطرافتان ممکن است برای شما مفید نباشد ولی شما نباید یک آدم کامل باشید تا نتیجه بگیرید. فقط زندگی کردن با برخی عادتها آن هم بعضی اوقات به شما کمک میکند، تغییراتی که هیچ گاه فکرشان را هم نمیکردید، ایجاد کنید.
هفت قدم (عادت) میتوانند به شما کمک کنند تا :
· زندگیتان را کنترل کنید.
· برمیزان اعتماد به نفس خود بیفزایید.
· خوش حال باشید.
· تصمیمات عاقلانهتری بگیرید.
· رفع اعتیاد کنید. یعنی عادت ورزی زیاد به هر چیز را کنار بگذارید.
· کار بیشتر را در وقت کمتر انجام دهید.
· روابط خود را با دوستانتان گسترش دهید.
· میان مدرسه، کار، دوستان و هر چیز دیگر تعادل برقرار کنید.
· ارزشها و چیزهایی که برای شما اهمیت دارندرا دریابید.مطلب نهایی
جزوه خودتان است، پس از آن استفاده کنید. یک مداد، خودکار و یا ماژیک رنگی بردارید و علامت بزنید. از پر رنگ و مشخص کردن یا خط کشیدن دور عادتها و خصلتهای مورد علاقهتان نترسید. در کنار حاشیهها یادداشت کنید. یادداشت سردستی بنویسید. قسمتهایی که برایتان اشناست را دوباره بخوانید. سخن و مطالبی را که به شما امید میدهد، حفظ کنید.
قدمهای را که در آخر هر قسمت، برای کمک به زندگی بهتر توأم با عادتهای خوب طراحی شده است، بردارید. اگر این کارها را انجام دهید از این جزوه سود بیشتری خواهید برد.
اگر شما دانش آموزی هستید که دوست دارد همهی عید را به دنبال بازی و چیزهای جالب دیگر به این طرف و آن طرف برود، اشکالی ندارد، ولی بالاخره زمانی باید در همین ایام ولو به مدت یک ساعت نه نیم ساعت این جزوه را تا آخر بخوانید. زیرا این هفت عادت پشت سر هم هستند. هر یک از آنها بر روی دیگری ساخته شده است. مثلاً قدم اول به دلیلی قبل از قدم دوم میآید. حالا نظرتان چیست؟ پس روزتان را با خواندن این جزوه تکمیل کنید.
در آخر اگر توانستید از این جزوه استفاده کرده و نقاط ضعف را به قوت تبدیل کنید و یا فقط مشکلاتتان را شناسایی کنید، به ما اطلاع دهید جایزه دریافت کنید. این نشان میدهد قدرت شما از عادتهای شما بیشتر است میتوانید نقطهنظر خود را در انتها در یک ورق کاغذ نوشته ویایه گوشه از پیک نوشته همراه پیک بعد تعطیلات تحویل دهید.
با آرزوی موفقیت